مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

عشق مامان و بابا

سومین دندون دختر گلم

عشق مامان این اولین پست در سال جدید هست،امیدوارم که سال جدید برای همه ی آدمهای خوب سالی پر از شادی و سلامتی باشه،همینطور برای خانواده ی سه نفری ما،دخترم روز به روز داری بزرگتر و زیباتر میشی و با شیرین کاریهات و شیطنت هات روزهای ما رو خوش رنگتر میکنی،تو این مدت کلی عید دیدنی رفتیم و با کلی آدم های جدید آشنا شدی و از همه مهمتر کلی هم عیدی گرفتی،همون روز اول عید 250 تومان عیدی گرفتی به همراه خونه سازی که دایی برات گرفته بود، آخر این هفته هم قراره بریم شیراز پیش خانواده بابایی تا عید دیدنی امسالت تکمیل بشه بعدش هم میخوایم بریم کیش،هوراااااااااااااااااا دیشب شب سختی رو داشتی،چندروزی بود که لثه ی بالات متورم شده و یه کوچولو دندونت بیرون اومد...
8 فروردين 1391

هشت ماهگی مبینا

هشت ماهگی و ولنتاین مبینا گلم مبارک... تو این یک ماه کلی دخترم چیزهای جدید یاد گرفته و تواناییهاش خیلی بیشتر شده  و خیلی خوب و بااشتها غذاش رو میخوره،غذاهایی که تا حالا خوردی اینها هستن:فرنی،حریره بادام،سوپ ماهیچه،پوره سیب زمین و پوره هویج،سرلاک،بیسکویت مادر،آب لیمو شیرین و آب پرتقال و آب هویج،البته یک بار هم به دور از چشم ما یک کیوی رو با پوست خوردی کارهایی که انجام میدی به این شرح هست:سینه خیز به سمت جلو با سرعت باد،ماما می گی خیلی زیاد و کلا دیگه بابا نمیگی که این کارت جای بسی قدردانی داره از پله آشپزخونه بالا می یای(وقتی برای اولین بار سینه خیز اومدی تو آشپزخونه اونقدر ذوق کردی و خیلی سریع رفتی و دورتا دور آشپزخون...
3 فروردين 1391
1